وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

همـی نقـد بایـد!

 


استاد بزرگوارم جناب آقای "دکتر پرویز رجبی" چندی پیش مصاحبه ای با روزنامه ی "اعتماد" انجام دادند که تحت عنوان ِ «مروری بر سقوط ساسانیان و ورود اسلام به ایران» در این روزنامه منتشر شد.

این مصاحبه، که ظاهراً بصورت تلفنی و بدون بازبینی توسط مصاحبه‌شونده در این روزنامه به طبع رسید، انتقادات فراوانی را برانگیخت.

از جمله ی نقدهایی که بر آن نوشته شد، نوشته هایی بود به قلم آقای "بهرام روشن ضمیر" تحت عنوان "بدون خشم به تاریخ نگاه کنیم" و مقاله ای از آقای "مهرداد قدردان" تحت عنوان ِ "گوهر تراشیده" ... ظاهراً در چاپ نقد ِ آقای قدردان در روزنامه ی "اعتماد" تأخیری افتاده بود که نماینده ی محترم زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی نیز وارد عمل شدند و نامه ای گلایه مندانه خطاب به سردبیر روزنامه اعتماد نوشتند و در آن ضمن «تأکید بر حق قانونی پیگیری در مراجع ذیصلاح»، استاد رجبی را «فردی مجهول الحال» نامیدند که سخنانش موجب «جریحه دار شدن احساسات تمام ایرانیان و ایراندوستان» شده! سپس افزوده اند که «افتخار ایرانیان این است که در درازنای تاریخ، یکتاپرست بوده و پرچمدار آن بزرگ پیام آور آریایی اشو زرتشت اسپنتمان با کتاب غیر قابل انکار گاتها می باشند». تأکید ایشان بر "یکتاپرستی و کتاب غیر قابل انکار گاتها" ظاهراً به مفاد مصاحبه ی دوم استاد با روزنامه ی اعتماد تحت عنوان «چرا ایران ساسانی سقوط کرد» برمی گردد که در آن حضرت ِ استاد علیرغم تأکید بر اینکه «اندیشه ی یکتاپرستی از ایران به تمام دنیا رفته است» نقدی چنین هم دارند که «گات ها که کتاب مقدس زرتشتی ها و منسوب به زرتشت است، اصالتش مورد تردید است ... اساساً این دین در تطور زمان چیز دیگری شده است.»


دکتر پرویز رجبی

دکترا در رشته های ایران شناسی ، اسلام شناسی و ترک شناسی از دانشگاه گوتینگن آلمان

اصالت ِ گاثاهای منسوب به زرتشت را مورد تردید می داند.



اینجانب در مقام شاگرد، هرچند که با برخی از برداشت های حضرت استاد در مصاحبه ی نخست موافق نیستم - برای مثال، بخشی که ایشان می فرمایند: «یک باستان شناس خوب به صورت علمی ثابت کرده رطوبت برای پاسارگاد خوب است» - که البته هیچ باستانشناس خوبی این حرف را نزده! ولی زمانی که نامه ی تند "موبد اردشیر خورشیدیان" -فرنشین انجمن موبدان تهران- را خطاب به سردبیر ِ اعتماد خواندم که تأکید داشته اند «زرتشتیان از نخستین یکتاپرستان در گیتی بوده اند» و سخنان استاد «اقدامی ماجراجویانه در این موقعیت حساس زمان و مکانی است که دولت محترم جمهوری اسلامی ایران و ایرانیان فرهیخته و گرانقدر درگیر آن هستند» ترغیب شدم که در این به قول ایشان "ماجراجویی" شریک و انباز ِ استاد رجبی شوم!


و اما همی نقد باید! 

اگر کمی تاریخ زرتشتیگری در ایران را مطالعه کرده باشید درمی یابید که "توحید" در اواخر عهد ساسانی از ایران رخت بربسته بود و ثنویت ِ قدرتمندی حاکم شده بود، طوری که نیروی "اهریمن" همتراز ِ "هرمزد" قلمداد شده و این دو در اندیشه ی روحانیون و به تبع اش مردم ایران ِ ساسانی مدام در حال ستیز با هم بودند ...

---

زرتشتیان ِ ایران، امروزه به نامه های شرعی و فقهی ِ تراز اول دین زرتشتی وقعی نمی نهند و از کتاب ِ "اَوستا" تنها به بخش کوچکی از آن به نام "گاثاها" بسنده کرده اند! به عبارتی یک دین ِ  متفاوت با آنچه در عهد طولانی ساسانی رایج و مورد تبلیغ بوده، با تکیه بر "خرد" ساخته اند! در صورتیکه همکیشان ِ پارسی ِ آنها در هند در این زمینه ثبات ِ رأی ِ بیشتری دارند و کل ِ "اَوستا" را به یک اندازه عزیز می دارند و شایسته ی توجه در اعمال دینی ِ مؤمنان. نگاه کنید به نامه ی بانوی متعصب ِ پارسی خانم "پروین میستری" در پاسخ ِ همین دست نوآوری های دینی!


درباره ی ثنویت بنیادین دین زرتشتی ، به نظرم هیچ سخنی بهتر از سخن ِ یک محقق ِ زرتشتی در این زمینه نمی تواند راهگشا باشد. من سخنانم را نه بر پژوهش های محققین مسلمان و غربی، که بر پژوهش های یک محقق پارسی و زرتشتی استوار می کنم: "جمشید گرشاسب چوکسی" در کتاب ِ

Evil, Good, and Gender: Facets of the Feminine in Zoroastrian Religious History
(New York: Peter Lang Publishers, 2002).

"بدی، نیکی و جنسیت: نمودارهای جنس مؤنث در تاریخ دینی زرتشتی"

با هم می خوانیم:

« ... طی ِ زمان، ثنویت زرتشتی، بدی را به طور کامل همتراز ِ نقصان قلمداد کرد و برای بدی استقلال و نیرویی عظیم، جدا از تمامی پندارهای مرتبط با نیکی قائل شد...

دین ِ زرتشتی ، جنس ِ ماده و زن را عاری از نظم، خطرناک و شریر و نتیجتاً دور از فرمان و احسان پروردگار پنداشته است ... ؛ نسبت دادن بدی و نیکی به جنس مؤنث و جنس مذکر در زمره ی موارد حیاتی ساختار روحانیت زرتشتی بوده است. این چنین ثنویت که در ضمن نوشتارهای عموم کارگزاران دینی ِ مرد تبلیغ شده، در بیشتر دوران حیات تاریخی دین زرتشت، به ایمان دینی خدمت کرده است.

دین زرتشت به دوگانگی مطلق در امور دنیوی و معنوی، از جمله نبرد بی پایان نیکی بر علیه بدی تکیه دارد و این طرز فکر، وجود تضاد میان نظم و بی نظمی را توجیه کرده و قبول ارتباط بین جنس مؤنث و صفات اهریمنی را آسان ساخته است... ؛ اعتقاد عمده ی دیگر در ارتباط با جنس مؤنث و زنان در باورهای زرتشتی، حاکی از نقش جنس مؤنث به صورت فرمانبردار است؛ ... دیوهای مؤنث مانند ِ زنان، به عنوان کنیزان اهریمن که آنان را در زمینه ی بدی و گناه توانا ساخته است قلمداد شده اند...»

 

برای آگاهی بیشتر می توانید به نقدِ کتاب (با عنوان: شر، خیر و جنسیت؛ وجوهی از مسائل مربوط به زنان در تاریخ کیش زردشتی) توسط سرکار خانم "هاله عمرانی" در دوفصلنامه ی  "نامه ایران باستان"(سال پنجم، شماره 1-2 / پیاپی 10، 1384 ، ص 117) مراجعه فرمایید.

دکتر "هاله عمرانی"

PhD in Near Eastern History at University of California

معرفی کننده ی کتاب "بدی، نیکی و جنسیت ..." از "جمشید گرشاسب چوکسی"

کتابی که در بخشی از آن به باورهای فقهی ِ  نشأت گرفته از ثنویت ِ زرتشتیگری درباره ی زنان پرداخته شده است.




برای آگاهی درباره ی سوابق علمی ِ  "جمشید گرشاسب چوکسی" نیز می توانید به سایت دانشگاه ِ "ایندیانا" مراجعه فرمایید.


با جستجو در اینترنت به ترجمه ای از مقاله ی  ایشان درباره ی ثنویت در دین زرتشتی نیز دست یافتم.

عنوان انگلیسی مقاله:

"Doctrinal Variation within Zoroastrianism: The Notion of Dualism," Second International Congress Proceedings of the K. R. Cama Oriental Institute (Bombay: K. R. Cama Oriental Institute, 1996)

ترجمه ی فارسی مقاله در این نشانی در دسترس است.


در این مقاله، دکتر چوکسی با اشاره به سردرگمی نشأت گرفته از ثنویت بنیادین زرتشتی، و هدایت جریان های فکری به سوی "زروانیسم" ، تأکید دارند که این ثنویت توسط دستگاه موبدان و مُغان از قصد مورد اشاعه بوده است و اگر نبود این اشاعه، دین زرتشتی با سربرآوردن دین های یکتاشناسی نمی توانست زنده و پایدار بماند...


دکتر جمشید گرشاسب چوکسی

 PhD, Harvard University- professor of Central Eurasian, Indian, Iranian, Islamic, International, and Religious studies

در مقاله ی "نگرشی بر دوگانگی" شرح می دهد که چگونه ثنویت زرتشتی تبلیغی توسط روحانیون زرتشتی، کار را بدانجا رساند که در نبرد ِ بی امان ِ "بدی" و "نیکی" در عالم مینوی، در عالم ِ مادی و زندگی ِ روزمره‌ی مؤمنین، "اهریمن" خالق و آفریننده‌ی موجودات ِ زیان‌رسان مانند ِ گرگ و موش و مار و قورباغه و ... شد.




من نیز مانند ِ استاد رجبی، عظمت ِ تمدن ِ  ایران ِ پیش از اسلام را منکر نیستم و به آن می بالم و مفتخرم، ولی چشم خود را هم به ناهنجاری های ِ آن عهد نمی بندم و به آنها می اندیشم و آنها را نقد می کنم.



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت:


1- پس از انتشار این نامه، اَوستا-شناس نامدار جناب آقای ِ "دکتر جلیل دوستخواه"، در تارنمای ارجمند ِ "ایران شناخت" در تاریخ جمعه دوم بهمن ماه ۱۳۸۸(بیست و دوم ژانویه ۲۰۱۰) ضمن ِ گفتاری با عنوان ِ "ایران ِ باستان: آرمانشهر یا بخشی از تاریخ و فرهنگ واقعی ی ِ ایران؟" پیوند به نشانی ِ گفتار ِ این شاگرد  را آورده و کوتاه ولی دردمندانه و آموزنده چنین نوشته اند:


... دکتر پرویز رجبی، بر پایه‌ی ِ فرهیختگی‌ی ِ پژوهشگرانه‌اش، همواره بر بایستگی‌ی ِ نقد ِ پُخته و سَخته و برخوردار از پشتوانه و درون‌مایۀ دانشی و پژوهشی، تأکیدورزیده و هرگز در برابر چُنین نقدهایی روترش نکرده و نخواسته‌است حرف "کج" را به زور ِ "رگ ِ گردن"، "راست" وانماید؛ بلکه یادآوری‌ی ِ برخی سهوها و نابه‌هنجاری‌های احتمالی در کارهایش را با گشاده‌نظری و روی ِ خوش، پذیراشده و به ویرایش آن‌ها پرداخته‌است و شیوه‌ی ِ کارش به راستی، آموزه و سرمشق ِ والایی‌ست برای هر پژوهشگر ِ امروزین. او در همین گفت و شنودهای دوگانه، چند بار تأکیدکرده‌است که: "من نمی‌گویم حرف ِ من، حجّت است."

آن‌گاه با دریغ، شاهد ِ برخوردهای ناسزاواری از آن دست که بدان اشاره‌رفت، با کار ِ کسی همچون اوییم که بسیاری از ما، در فاصله‌ی ِ درازی از پایگاه والایش جای داریم. امروز با تلخ‌کامی شاهد ِ چُنین نمک‌ناشناسی ‌ها  و دُژرفتاری‌هایی با مرد ِ مردستانی مانند ِ اوییم که در سخت‌ترین و رنج‌بارترین وضع، قلم از همان یک دست ِ توان‌مندش فرونمی‌گذارد و در خلوت ِ پُرشوکتش، خویش‌کاری‌ی ِ عظیمش را می‌ورزد تا درهای ِ راه - ‌یابی‌ی ِ امروزیان و فرداییان به دیروزهای ِ گم‌شده را بگشاید.

دردا و حسرتا!  به راستی در برابر ِ هیاهوی ِ مدّعیان، چه می‌توان گفت جز سخن ِ دردمندانه‌ی ِ خواجه‌ی ِ بزرگ‌ مان: «جای ِ آنست که خون موج زند در دل ِ لعل/ زین تغابُن که خَزَف می‌شکند بازارش!»


کل نوشتار استاد دوستخواه را در اینجا بخوانید.


2- یکی از دوستان در نامه ای خواستار ارائه ی اصل انگلیسی ِ مقاله ی "نگرشی بر دوگانگی" از دکتر "جمشید گرشاسب چوکسی" شدند. در اینجا اصل مقاله را به انگلیسی می توانید مطالعه فرمایید.


نظرات 8 + ارسال نظر
سورنا چهارشنبه 30 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:19 ب.ظ

بادرود
دوستان عزیزم اگرنگرش خودرانسبت به دین ازتعصب جدا کنیم
خیلی از مشکلات حل شدنی است.
من با احترام زیادی که برای ادیان قایل هستم.اما شکی نیست که نفس روحانی زرتشت در تمامی ادیان عالم دمیده شده.

داریوش پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:56 ق.ظ

این دفعه بایدجواب سختی به شما پفیوز ها داده باشه تادیگه نتونین بلند شین و زرتشت را زبر سئوال ببرین . راه راستی راه دین زرتشتی است و بس.

عجب!

جواد مفرد کهلان جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:57 ق.ظ http://far-hang.blogspot.com

چه فرقی میکند یکتاپرست باشیم یا تثلیثی و یا چندتا پرست. مشکل در این است که امپراطوری ملی ما ساسانیان مشکلات عدیدهً داخلی داشته است. از جمله نظم ارتش و رفاه مردم و دانش پروری. در حالی که بین دو امپراطوری بزرگ جهان روم شرقی و چین و در مسیر جاده ابریشم قرار داشته ایم. شکست از اعراب بدان سبب بود که از اعراب جنوب عراق و حیره در مقابل سپاه عمر یارگیری نشد. در عوض آنها بودند که این یارگیری را کردند. حالا هم برده فرهنگی آن عهد و این عهد هستیم و خلاصی کار حضرت فیل است.

سورنا جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:39 ب.ظ

بادرود
بدون بستن خنجر هم میتوان سخن گفت درباره همه چیز میتوان به نظر دیگران هم احترام گذاشت .من یک مسلمان هستم.اما دینی که خون انسانها را به بهای عقیده ونظر آنها میریزد هرگز نخواهم پذیرفت .قبول کنید تنها دینی که برای تمامی ادیان احترام قایل است زرتشت است.ومن باتمامی آنها به خاطر این عقیده محترمشان احترام میگذارم.

"سورنا" ی گرامی،
درود.
"اسلام" اگر "شیخ ابوالقاسم گرگانی" داشته که اجازه نمیداده جنازه ی"فردوسی" را در قبرستان مسلمین دفن کنند، از آنسو "ملاصدرا" و "ابوریحان بیرونی" هم داشته است.

من منظور شما را متوجه شده ام، ولی مطالعه ی دستگاه تفتیش عقاید در اوج ِ قدرت ِ کلیسا در اروپا و ... ، در ایران مطالعه ی کتیبه های بجا مانده از موبد "کرتیر" در اوج قدرت ِ دین زرتشتی، نشان میدهد که پیشوایان دینی در حکومتهای مذهبی، به کشتار و آزار پیروان ِ ادیان و عقاید دیگر می پردازند، و وقعی به جنبه های انسانی نهفته در هر دین نمی نهند.

فاطمی جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:32 ب.ظ http://zartoshtimosalman.parsiblog.com/

تارنمای گفت و گو با زرتشتیان ویژه مناظره با زرتشتیان و همفکران آنها است. از این عزیزان مخصوصا از نامبردگان بالا دعوت می شود در این مناظره ها شرکت کنند.

محسن قاسمی‌شاد پنج‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:24 ب.ظ http://shahrbaraz.blogspot.com/2010/01/blog-post_23.html

درود دوست گرامی
اینجانب از نوشتارهای دانشی شما درباره ی چهارطاقی ها بسیار بهره بردم و دانشم افزون شد و در رابطه با نقد پرویز رجبی فکر کنم پیوند زیر را اگر مطالعه فرمایید خالی از لطف نباشد این نوشتار به صورتعلمی و فقط نقد نوشتار آقای رجبی است و نه درون بی ادبی موجود است و نه توهین های رایج
شاد زیوید بدرود
http://shahrbaraz.blogspot.com/2010/01/blog-post_23.html

[ بدون نام ] دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:04 ق.ظ

آیین گائوماته بردیه (سرود دان تنومند) دین اخلاقی با اصلاحات اقتصادیش از مرکز بلخ و پنجناب ابتدا هند و بعد آسیای شرقی را فتح کرد. منظورم این است که وی همان شاهزاده گوتمه بودا (سرودان دانا) نزد هندوان است که محل تولدش در هندوستان و 50 سال متأخر از عهد گائوماته تصور میشود. وجه اشتراک نام و نشان ایشان در مقاله ای در دوازده بند توضیح داده ام. وی خیلی دیرتر از هندوستان در ایران عهد ساسانی تحت نام زرتشت (زرین اندام) معروف شد و ایرانیان اطلاعات کافی از تعالیم اخلاقی و اصلاحات اقتصادی وی نمی دانستند. در قرآن تحت نام لقمان حکیم معروف شده است. کلمه افغانی لوکمان مترادف با بردیه یعنی لقب دیگر گائوماته به معنی درشت اندام است. نام ایرانی زرتشت ترجمه ای از نام اصلی گائوماته یعنی سپیتاک (سفید اندام) است که کتسیاس پژشک یونانی دربار هخامنشیان آن را ذکر کرده است. کتسیاس میگوید که وی پسر سپیتمه (داماد و ولیعهد آستیاگ؛ حاکم ولایات جنوب قفقاز) و نواده دختری آستیاگ بود و کورش بعد از آنکه با مادر وی آمیتیدا ازدواج نمود وی را از آذربایجان به حکومت بلخ و نواحی غربی هندوستان منسوب نمود و وی به عنوان داماد و پسر خوانده کورش در این نواحی حکومت عدل گسترده بود. به قول هرودوت بعد از حادثه ترور مردم آسیا از دست دادن وی به سوگ نشستند.
این موبدان دنبال شناسایی زرتشت تاریخی نیستند چون زمانی بعد از سه دهه تحقیق از سوئد به دیدار موبد موبدان در تهران شتافتم؛ به جای عاشق شناسایی زرتشت و تاریخ اساطیری ایران به شخصی بر خوردم که سخت و ناهنجار در چنبره سنت موجود گرفتار است.

بهرام روشن ضمیر پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:00 ب.ظ http://iranology.net

درود. من بسیار دیر این مطلب شما را دیدم. شاید آنزمان سرگرم نوشتار خودم بود. به هر رو بسیار سپاسگزارم که به نوشتار من نیز پیوند داده بودید.
گمان میکنم وقت آن رسیده است که فارغ از اختلاف نظرهایمان چگونه مخالفت کردن را بیاموزیم. و نگاه به نوشتارهای شما روشن میکند که خیلی خوب اصل و اساس کار را بلدید.
با این همه دو نقد خیلی کوچک نیز به شما دارم. نخست اینکه شما برخورد بد جامعه زرتشتی با دکتر رجبی را به نقد کشیدید. خیلی هم کار بجایی کردید. ولی به اصل کلام دکتر رجبی که نگاه میکنیم میبینیم که شکل و فرم سخن گفتن ایشان یا احتمالا شیوه بد ویراستاری روزنامه نگار، خودش دلیل این وضع شده است.
یعنی من گمان میکنم اگر دقیقا حرفهایی با همین محتوا را یک ایرانشناس غربی مثلا فرای یا حتا کلنز که گمانم منفی ترین نگاه را دارد، هم میزد چنین نمیشد. چراکه آنان فرم و نحوه سخن گفتن حتا اگر مصاحبه شفاهی باشد را خوب رعایت میکنند. سخت ترین و جنجالی ترین سخنان را هم که مطرح کنند، خوب مطرح میکنند. حال آنکه بدبختانه دکتر رجبی اساسا شیوه سخن گفتنش دستکم در این مصاحبه (باز تاکید میکنم شاید گناه آن به گردن مصاحبه گر باشد) درست نبود.
بنابراین این نقد به شما وارد است که به جهت احساس نزدیکی به محتوای کلام دکتر رجبی و احساس دوری نسبت به محتوای نظر جامعه زرتشتی، فرم بد بیان نظر دکتر رجبی را نادیده انگاشته و فرم بد برخورد سوی مقابل را چنین به نقدی بیرحمانه کشیدید.
گمانم اکنون که مدتی گذشته و مشمول مرور زمان شده است، بد نیست زمانی دیگر دوباره آن مصاحبه را بخوانید و خارج از درستی و نادرستی خود نظریات، به نحوه سخن گفتن و حالت تمسخر آمیز، تحقیر آمیز، از موضع بالا و با عرض پوزش کمی خارج از نزاکت دکتر نگاه بفرمایید.
از قدیم گفته اند، جواب های هوی است. و البته چه خوب است که همه یاد بگیریم حتا جواب های را هم با نیکی و خوبی بدهیم. به ویژه در بحث های علمی. همچنانکه شما چنین هستید.
نقد دومم بر شما این است که به گمانم اگرچه شیوه بحثتان در این پست خوب بود ولی به وضوح غلیان احساسات را میشد در خون شما احساس کرد.
چه خوب است که اگر زمانی کسی میگوید پیکان بهترین خودرو جهان است! مایی که گمان داریم پیکان بهترین خودرو جهان نیست، در برابر سخن بی پایه و گزاف او این چنین عنان از کف به در نکنیم که بگوییم خیر! پیکان اتفاقا بدترین خودروی جهان است! در این صورت زمانی پس که آب و تاب ها افتادند، از گفتار خودمان تعجب میکنیم.
این نقد بارها به خود من هم ابراز شده و خودم را نیز از آن بری نمیدانم. بد ندیدم آنرا با شما دوست گرامی نیز در میان بگذارم.
شاد و پیروز و سربلند بمانید.

درود و سپاس از بیان ِ دیدگاهتان.
به خاطر دارم در همان ایّام تماسی تلفنی با دکتر رجبی داشتم و ایشان جمله ای گفتند که مرا متأثر کرد:
«اگر یک روز "ای ایران" را گوش ندهم، آن روز مریضم!»

به قول ِ شما، گذشتِ زمان بر احساساتِ لحظه ای غالب شده و اجازه ی داوری ِ درست تر فراهم می سازد.
پیروز و سربلند بمانید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد