وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

نقدی بر نقد ِ دفاع از اصالت ِ گاهان ِ زرتشت


پیش از این، در اینجا درباره ی جنجالی که متعاقبِ مصاحبه های ِ استادِ فرزانه و بزرگوارم جناب آقای "دکتر پرویز رجبی" با روزنامه ی "اعتماد" به راه افتاد، سخن گفتم و تأسف ِ خود را از این بابت اعلام نمودم که مقوله ی بحث و مجادله ی علمی، از سویِ برخی بجای ِ پاسخگویی ِ مستدل، به مقوله ی ناپاکِ سیاست پیوند خورد و بازار ِ دُشنام و ستیزه جویی های ِ فرودستانه داغ شد!

همانطور که اشاره شد، علت ِ اصلی ِ برافروختگی ِ نماینده ی محترم ِ زرتشتیان در مجلس، و نیز فرنشین ِ انجمن ِ موبدان ِ تهران، تردید ِ استادِ ارجمند در اصالت ِ "گاثاها"ی ِ منسوب به "زرتشت" بود!

طی ِ این مدت، تنها نقد ِ استواری که بر این تردید دیدم، نوشتاری بود به قلم ِ دوست ِ ارجمندم جناب آقای "فرید شولیزاده" که در تارنگار خبری زرتشتیان- اَمُرداد منتشر شد و بصورتی علمی و مستدل کوشید به پاسخگویی پردازد.

دوست ِ ارجمند البته از این حقیر دلگیر بودند و در تماسی تلفنی نگارنده را بجا و شایسته از درگیر شدن با باورها و ایمان ِ دینی ِ جامعه ی بهدینان پرهیز دادند، و متذکر شدند که چنین بحث هایی بهتر است در محیطی مانند ِ اینترنت که امکان ِ پاسخگویی ِ سریع دارد، پیگیری شود تا روزنامه های ِ کثیرالانتشار.

سخن ِ خردمندانه ی ایشان را به گوش می گیرم و ایراداتی که بر نقدشان دارم، در همین دفتر ِ اینترنتی ِ "از این اَوسـتا" می آورم:




نقدی بر نقد ِ دفاع از اصالت ِ گاهان ِ زرتشت


منتقد ِ محترم در رد ِ سخنان ِ دکتر رجبی به ایراد ِ 2 پرسش ِ اصلی پرداخته اند و کوشیده اند با پاسخگویی بدان ها خط بطلانی بر تردید ِ مطرح شده بکشند.

پرسش ِ اول را چنین مطرح ساخته اند که:

«آیا گاتها در درازای ِ تاریخ همین پنج بخش بوده است؟»

ایشان ابتدا تعریف ِ مورد ِ قبول و دفاع ِ خود از "گاتها" یا "گاهان" ِ زرتشت را ارائه داده اند:

«مجموعه‌ای پنج‌بخشی از اَوستای ِ کهن که دربردارنده‌ی هفده سروده است که در دل یسنا جای دارد(:یسنا هات‌های:«28و 29و 30و 31و 32و 33و 34»، «43و 44و 45و 46»، «47و 48و 49و 50»، «51»، «53»)... در سراسر کتاب اوستا از این پنج بخش(هفده سروده)، با نام «گاثا» (:در پهلوی گاس و جمع آن گاسان و در فارسی گات و جمع آن گاتها و گاهان) به‌چم «سرود» و «کلام آهنگین» یاد شده است»

و سپس به آوردن ِ پراکندگی ِ نام ِ "گاثاها" یا "گاهان" در اَوستا پرداخته اند ...

از جمله از «یسنه (یسنا): هات 10 بند 18» نام برده اند. منتقد ِ گرامی اینکار را به مانند ِ پرتابِ تیری در تاریکی انجام داده اند، چرا که هرچند در این "هات" نام ِ "گاهان" آمده است، ولی اشاره ی این نام در اینجا، مرتبط به سروده های ِ دفتر ِ موسوم به "هوم یشت" است، و نه "5 دفتر ِ گاهان"ی ِ مورد ِ تأکید ِ ایشان. با هم می خوانیم از گزارش ِ "میلز":


18. These are thy Gathas, holy Haoma, these thy songs, and these thy teachings, and these thy truthful ritual words, health-imparting, victory-giving, from harmful hatred healing giving. 

«این است سروده های ِ تو ای هَوم! این است ستایش های ِ تو. این است درود ِ تو. این است گفتار ِ اشه که درستی آورد و پیروزی دهد و در برابر دشمن، چاره و درمان بخشد.» (گزارش ِ  "دوستخواه")


همینطور به «هات 19 بند 5» اشاره کرده اند، غافل از اینکه این "هات" نیز تأیید کننده ی مقصود ِ ایشان و اختصاصی بودن ِ نام ِ "گاهان" برای 5 بخش ِ مورد ِ اشاره نیست. گزارش ِ  "میلز" از این بند و گزارش ِ فارسی ِ "دوستخواه" روشن کننده ی بحث است:


5. It was these part(s) of the Ahuna-vairya, O Spitama Zarathushtra! which especially belongs to me, and when each is intoned aloud without the (needless) repetition of verses and of words, and without their omission, it is worth a hundred of their other stanzas, even although they are prominent in the ritual, and likewise equally as well recited without additions or omissions; nay, further, when it is intoned imperfectly but added to, and with omissions, it is even then in effect equivalent (not to a hundred indeed, but) to ten other (stanzas) that are prominent.

«ای سپیتمان زرتشت! این اهونَ وَیریَه ی من هرگاه بی هیچ درنگ و لغزشی سروده شود، برابر ِ 100 گاه ِ برگزیده ی دیگر است که بی هیچ درنگ و لغزشی سروده شده باشد، و هرگاه با درنگ و لغزش سروده شود، برابر ِ 10 گاه ِ برگزیده ی دیگر است.» (گزارش ِ  "دوستخواه")


نیازی به توضیح نیست که "گاهان" در اینجا همانطور که "میلز" با آسودگی آنرا stanzas یا "قطعات شعری" ترجمه کرده، با شمار ِ "100" و "10" اش نمی تواند خواست ِ "گاهان ِ 5 تایی" ِ منتقد را تأمین کند!


منتقد ِ محترم در ادامه از "وندیداد" برای اثبات ِ "گاهان ِ 5 تایی زرتشت" سود می برند، و اشاره ای به «فرگرد دهم وندیداد، بندهای 2 و 3 و ...» دارند. نمی دانم که این اشاره واقعاً چه سودی می توانست داشته باشد؟ به هر حال بسیار ناامید کننده است که ایشان بخش هایی از این فرگرد را که سخنانشان را نقض می کند، مطرح نساخته اند!

«فرگرد دهم وندیداد، بند ِ 4؛ آنجا که "اهوره مزدا" در پاسخ ِ "زرتشت" بخش هایی از "گاهان" را که باید دو بار خوانده شود نام می برد، بندهایی از "یسنه" در هات های "35"، "39"، "41" قید شده است؛ و در ادامه در بندهای ِ 8 و 12 از همین فرگرد، در پاسخ ِ این پرسش که چه بخش هایی از "گاهان" باید سه بار و چهار بار خوانده شود، مجدداً بر بندهایی از "یسنه" در هات های "27" و "35" و "54" تأکید شده است! »

(نک: دوستخواه، اَوستا؛ کهن ترین سرودهای ایرانیان، ج 2، صص 784-785)


چون "گاهان ِ 5 تایی" ِ مورد اشاره ی منتقد ِ محترم، دربردارنده ی هیچ یک از هات های "27"، "35"، "39"، "41" و "54" از "یسنه" که نویسندگان ِ "وندیداد" آنها را جزو ِ "گاهان" دانسته اند نمی باشد، با همین برهان ِ خُلف بر بیهوده بودن ِ استفاده ی اینچنینی از تفسیر ِ نام ِ  "گاهان" ِ زرتشت در متن ِ اَوستا -آنطور که منتقد ِ ارجمند مایل اند بدان دست یابند- اشاره نموده و از ذکر ِ ادامه ی ِ این ایرادات می گذرم ... .


منتقد ِ ارجمند در ادامه، نقل ِ قولی چنین آورده اند که :

«در دست‌نویس‌های یسنا، در پایان هریک از پنج بخش گاتها، از هر یک از این پنج بخش با نام خود یاد شده‌است. چنان‌که در پایان اهنودگاتا می‌آید: اهنودگاتا را گرامی می‌داریم...»

صحت ِ این نقل ِ قول برایم مشکوک است. این نقل ِ قول اشاره ای ندارد که این دستنویس ها از "اَوستای ِ کهن" به چه سالی برمی گردد و در کجا کتابت شده؟! بنابراین چه بسا دستنویسی باشد متعلق به قرن ِ بیستم و پس از خطابه های ِ زبان شناختی ِ اَوستاشناسان ِ این قرن! همانطور که منتقد، خود در پانویس ِ نقد اش توضیح داده است، قدیمی ترین ِ نسخه های ِ "اَوستا"، متعلق به سده ی 13 میلادی (7 هجری) است، و هنوز هیچ دستنویس ِ کهن تری یافت نشده است! به فرض ِ اینکه دستنویس ِ فوق الذکر که بنا به نقل ِ ایشان در پایان ِ هر یک از بخش های ِ 5 گانه ی "گاهان" نام ِ آنها را آورده، متعلق به پیش از قرن ِ بیستم باشد، آیا واقعاً همان تعریف ِ امروز ِ ما را از "اهونود گاه" و "اشتودگاه" و ... سایر بخش های ِ 5 گانه داشته و یا مانند ِ نویسندگان ِ "وندیداد" هات هایی مانند ِ "27" و "35" را هم جزو ِ "اهونودگاه" به شمار آورده و مانند ِ آن؟!

بنابراین سخن ِ ایشان که :

«نویسندگان اوستا به روشنی، به سپند بودن و ویژگی پنج بخش و هفده سروده‌ی گاتها آگاهی داشته‌اند»

محل ِ ایراد است؛ پیشتر نظر ِ نویسندگانِ  "وندیداد" ِ "اَوستا" را آوردیم که "هات"هایی خارج از «گاهان ِ 5 گانه» ی مد نظر ِ منتقد را واجدِ اصالت ِ "گاهان"ی دانسته و ضمن ِ گرامی داشتن ِ آنها، مؤمنین را به دو، سه و چهار بار برخواندن ِ آنها فرا خوانده اند!

منتقد ِ محترم برای به کرسی نشاندن ِ سخن ِ خود به ذکر ِ نقل ِ قولی از متن ِ پهلوی ِ "شایست ناشایست" پرداخته اند که در آن بنا به گفته ی ایشان:

«به شکلی موشکافانه جزییات ِ گاتها برشمرده می شود»

به راستی که مانند ِ اشاره ی مشابه ِ ایشان به "وندیداد" ناامید کننده است؛ می خوانیم از برگردان ِ انگلیسی ِ این متن (بندهای 50-52 از فصل ِ 13) توسط ِ "وست" :

 

 ... lines and stanzas of the Gathas were collected by us, and were: -- one hundred stanzas of the Ahunavaiti Gatha (Y28-34), of which each stanza is three lines; forty stanzas of the Yasna of seven chapters (Y35-41.17), of which each stanza is three lines ...


همانطور که دیده می شود، مؤلف ِ  "شایست ناشایست" «به شکلی موشکافانه» "یسنه هپتنگهایتی" یا "یسنای هفت هات" را جزو ِ "گاهان" دانسته است، حال آنکه «گاهان ِ 5 گانه» ی مد ِ نظر ِ منتقد ِ ارجمند، فاقد ِ "هفت هات" است!

بهتر است سخن را در اینجا ناتمام نگذاریم و «موشکافانه» بررسی کنیم که تعریف ِ مؤلف ِ "شایست ناشایست" از "گاهان ِ زرتشت" چه بوده است:

The beginning of the Gathas is Ahya-yasa (Y28.1), and their end is drigave vahyo (Y52.9, end); and there are 278 stanzas, 1016 lines, 5567 words (vachak), 9999 marik, and 16,554 khurdak.  For the lines and stanzas of the Gathas were collected by us, and were: -- one hundred stanzas of the Ahunavaiti Gatha (Y28-34), of which each stanza is three lines; forty stanzas of the Yasna of seven chapters (Y35-41.17), of which each stanza is three lines; sixty-six stanzas of the Ushtavaiti Gatha (Y42-45), of which each stanza is five lines, except Haechat-aspa (Y45.15), for that one is four lines; forty-one stanzas of the Spenta-mainyu Gatha (Y46-49), of which each stanza is four lines; twenty-two stanzas of the Vohu-khshathra (Y50), of which each stanza is three lines; and nine stanzas of the Vahishtoishti (Y52), of which each stanza is four lines, except Itha-i (Y52.6), for that one is a stanza of five; -- the amount of the foregoing is 278 stanzas.

همانطور که دیده می شود، مشکل از همان اشارات ِ «موشکافانه» است: آغاز ِ گاهان، یسنه هات ِ 28 و پایان ِ آن با پایان ِ یسنه هات ِ 52یکی دانسته شده است؛ نه تنها اثری از هات ِ 53 نیست بلکه هات ِ الحاقی ِ 52 را تحت ِ عنوان ِ "وهیشتوایشت گاه" جزء ِ اصیل ِ گاهان می یابیم! همینطور نیز نگاه کنید به تعریفی که از "اشتود گاه" ارائه شده و آغاز و پایان ِ آنرا هات های ِ 42 تا 45 می یابیم، و ... .


هرچند که منتقد ِ محترم، اشاراتی از اَوستا را به درستی نقل کرده اند که در آنها به صراحت «گاهانِ زرتشت» 5 تا دانسته شده و نام هایشان نیز ذکر شده است، ولی این اشارات مشکلی را حل نمی کند چون "هات" هایی خارج از "گاهان" ِ شناخته شده ی امروزی (گاهانِ 17 هاتی که مد نظر و تأکید ِ منتقد بوده است) نیز توسط نویسندگان ِ اَوستا (وندیداد) و کتب ِ پهلوی (شایست ناشایست) جزء ِ اصیل ِ  5 گاهانِ زرتشت دانسته شده اند! 

و نیز نگاه شود به جُستار ِ چرایی ِ 6 بودن ِ "گاهان" ِ زرتشت در روایت ِ "زادسپرم"




پرسش ِ دوم:

«آیا سرودهای گاتها متعلق به خود ِ اشوزرتشت است؟»

تردیدها در این زمینه که توسط ِ اَوستاشناسان ِ نامداری مانند ِ "آنتوان میّه"، "ژان کلنز" و "اریک پیرار" مطرح شده، با استناد به بخش هایی از سروده های "گاهان"، سرایندگان ِ آن را یک انجمن که "زرتشت" نماینده شان بوده -جماعت ِ گاهانی- می دانند. (نک: کلنز، زردشت و اوستای کهن، صص 108-109).


مثلاً در "یسنه 28 - بند 6" از گزارش ِ "بارتلمه" چنین می خوانیم که:


6. Come thou with Good Thought, give through Asha, O Mazda, as the gift to Zarathushtra, according to thy sure words, long enduring mighty help, and to us, O Ahura, whereby we may overcome the enmity of our foes.
(Translation by C. Bartholomae, from I.J.S. Taraporewala, The Divine Songs of Zarathushtra.)


«ای مزدا اهوره! با منش ِ نیک و اشه آی و به گفتار ِ راست ِ خویش، "زرتشت" را و همه ی ما را دهش ِ زندگی ِ دیرپای ارزانی دار. ما را نیرو و شادمانی بخش تا بر ستیزه و آزار دشمنان چیره شویم» (برگردان ِ فارسی ِ "دوستخواه")


این تردیدهای جدید، بسیار مورد ِ توجه ِ اَوستاشناسان قرار گرفته است و بازتاب ِ وسیعی داشته است. برای نمونه در کتابی که در سال 2000 تحت ِ عنوان ِ "Man, meaning, and mystery"

متعاقب ِ برگزاری همایشی بین الملل در نروژ به مناسبت ِ 100 سالگی ِ مطالعات ِ علمی و آکادمیک بر روی ِ ادیان توسط ِ انتشارات ِ معتبر ِ "بریل" منتشر شده (سابقه ی 300 ساله ی این انتشارات هم که در سایت اش آمده برای ما ایرانیان البته که خواندن دارد) و دربردارنده ی مجموعه مقالات ِ این همایش است، پروفسور "آندرس هولتگارد" Anders Hultgård  استاد ِ ممتاز  -Professor emeritus- دانشکده ی الهیات ِ دانشگاه ِ "اوپسالا" در سوئد -Uppsala University- در مقاله ی خود تحت ِ عنوان ِ "Study of the Avesta and its Religion" سرفصلی تحت ِ عنوان ِ «زیر سؤال رفتن ِ برداشت ِ مرسوم» "The Traditional Interpretation Questioned" را به بازنشر ِ خطابه های ِ "کلنز" و "پیرار" در مردود دانستن ِ تألیفِ "گاهان" توسطِ زرتشت و ... اختصاص داده است.

خوشبختانه بخش هایی از این کتاب ِ ارزشمند که دربردارنده ی مقاله ی فوق الذکر نیز می باشد، توسط سایت ِ google books به رایگان در اینترنت قرار گرفته است.


در ادامه ی این نقد، یادآور می شوم که "گاهانِ" اَوستا را باید بنابر اجماع ِ محققین، مربوط به حدود 1000 سال قبل از میلاد دانست و بخش های ِ جدیدتر ِ اَوستا را مقارن ِ عهد ِ هخامنشیان. اگر این داستان ِ راویان ِ عهد ِ اسلامی را حقیقت بپنداریم که متن ِ "اَوستا" را پیش از حمله ی "اسکندر" بر روی 12 هزار پوست ِ گاو نوشته بوده اند و "اسکندر" بسوزاندیش! پس حداقل چهار قرنی میان ِ زمان ِ تدوین ِ نهایی ِ اصل ِ متن ِ "اَوستای ِ کهن" تا زمان ِ کتابت ِ آن سپری شده بود، که در طول ِ این زمان "اَوستا" به طریق ِ شفاهی انتقال می یافته است.

پرسش ِ واضح این است که هرقدر مؤمنین در حفظ و نگهداشت ِ این متن به یاری ِ حافظه همت کرده باشند، چگونه می توان این چهار قرن تا مکتوب شدن ِ اَوستا را نادیده گرفت و با قاطعیت گفت که همه ی این سروده ها متعلق به "زرتشت" است و نه احتمالاً حافظه ی افراد؟!


منتقد ِ محترم باید ضمن ِ توجه به نکته ی بالا، بپذیرند که "گاهان ِ 5 گانه" ی مورد ِ اشاره ی ایشان با "17 هات" ِ آن (هفده هایتی) را -نه آنچنان که ایشان در نقد ِ خود کوشیده اند با اشاره های ِ نادرست به "وندیداد" و "شایست ناشایست" و ... مورد ِ اتفاق ِ مؤمنین ِ زرتشتی پیش از مطالعات ِ زبانشناسی ِ ابتدای ِ قرن ِ بیستم بدانند- امثال ِ "گلدنر" و "بارتلمه" به صورت ِ کنونی ِ "17 هایتی" به ما و ایشان شناسانده اند، و پیروان ِ محقق ِ همآنها به واسطه ی توان ِ علمی -که ما ایرانیان تا کنون فاقد ِ آن بوده ایم- می توانند حتی در همین "17 هات" ِ جدا کرده توسط ِ خود نیز تردید روا دارند و فی المثل ذیل ِ مدخل ِ "ترجمه های گاهان" در دائرة المعارف ِ سترگی مانند ِ "ایرانیکا" چنین وارد کنند که:


Of the entire corpus of the Avesta, the Gathas have been translated far more frequently than any of its other divisions ... With the exception of Jean Kellens and Eric Pirart, translators have assumed that Zoroaster was the Gathas’ author, with a consensus that the last in the collection, Yasna 53, was not his composition, but issued from his circle of followers.

«از کل ِ پیکره ی اَوستا، "گاهان" بسیار بیشتر از دیگر بخشهای ِ آن، مکرر ترجمه شده است ... بجز "ژان کلنز" و "اریک پیرار" مترجمان پنداشته اند که "زرتشت" نویسنده ی "گاهان" بوده، با این اتفاق ِ نظر و اجماع که آخرین دفتر ِ "گاهان" یعنی "یسنه، هات 53" تصنیف ِ "او" (زرتشت) نبوده است بلکه توسط ِ محفلی از پیروان اش نشر یافته است. »



یاری نامه ها (به ترتیب ِ استفاده):


1- http://www.avesta.org/yasna/yasna.htm#contents

2- اَوستا؛ کهن ترین سرودهای ِ ایرانیان، گزارش جلیل ِ دوستخواه، 2 جلدی، نشر مروارید، 1377.

3- http://www.avesta.org/mp/shayest.html#chap13

4- مقالاتی درباره ی زردشت و دین زردشتی، ژان کلنز، ترجمه ی احمدرضا قائم مقامی، نشر فرزان روز، تهران، 1385.

5- http://www.iranica.com/newsite/index.isc?Article=http://www.iranica.com/newsite/articles/v10f3/v10f3112b.html


پی نوشت:

پس از انتشار ِ این جُستار در "از این اَوستا"، به مثال ِ اینکه شاگرد باید اندک مایه و دانش ِ خود را به داوری ِ استاد رسانَد تا مگر به راهنمایی ِ بایسته، روشنی فرا روی اش آید، پیوند ِ نشانی ِ جُستار ِ بالا را برای استادِ فرزانه، اَوستاپژوه ِ نامدار، جناب ِ آقای ِ دکتر "جلیل ِ دوستخواه" فرستادم، و خواهان ِ برشماری ِ ایرادات ِ نوشتارم شدم. استاد ِ بزرگوار، پاسخی فرستادند که با سپاس از ایشان در اینجا می آورم:

درود.
جُستار و روشنگری ی شما چشم گیر و سودمندست. امّا پرسمانی چون جدا کردن گاهان از بخشهای اوستای نو، هنوز به کوشش بسیار نیازدارد تا به سرانجامی پذیرفتنی برسد.
هم میهنان زرتشتی ما -- با همه ارجی که برای شان روا می داریم -- بیشتر اهل سنّت اند تا پژوهش.
به هر روی، اکنون چیزی بیش از این ندارم که بگویم؛ جز آن که آرزو کنم در این راه دشوار، پایدار و پویا باشید و بیشتر بجویید تا بیابید.
بدرود.
ج. دوستخواه


نظرات 5 + ارسال نظر
فاطمی یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:55 ق.ظ http://zartoshtimosalman.parsiblog.com/

باسلام خدمت دوست عزیز یاغش کاظمی
ذکر چند نکاتی را مناسب می دانم:
الف) یکی از علوم متداول در حوزه های علمیه «علم اصول» است. در این علم، چگونگی استنباط احکام شرعی از منابع دینی بحث می کند. پایه گذاران این علم و متخصصان آن تا عصر حاضر مسلمانند و علت تدریس و تدرّس آن، استنباط فقه اسلامی است. از این رو این علم رنگ اسلامی به خود گرفته اما عمده ی مباحث مطرح در آن، عقلی است و در ادیان دیگر نیز قابل استفاده. به دلیل ناآشنایی محققان زرتشتی و زرتشتی شناسان با این علم، پاره ای از روشهای استدلال آنها از اساس و بنیان ایراد دارد. پیشنهاد این حقیر ـ اگر جسارت به دوستان نباشد ـ این است که این علم را فرا بگیرند.
مثلا یکی از مباحث مطرح در این علم این است که وقتی خبری به ما می رسد، چقدر باید به صحت آن پی ببریم؟ آیا پنجاه درصد بس است؟ آیا شصت هفتاد درصد باید باشد؟ آیا یقین صددرصد باید پیدا کنیم؟
فرض کنیم اطمینان (نود درصد) کافی است حال این اطمینان به چه صورت حاصل می شود؟ در این علم نشان داده شده که وقتی سخنی از شخصی نقل می شود که معلوم نیست در چه هزاره ای زندگی می کرده، نمی توان به اطمینان رسید.
فرض می کنیم سال حیات اشوزرتشت معلوم است و دویست سال بعد شخصی سخنی را به او نسبت داده. در صورتی می توان به این نسبت اعتماد کرد که او بگوید این سخن را از چه کسی شنیده و از کجا آورده و نفر قبلی از که شنیده تا برسد به اشوزرتشت و نیز معلوم شود که واسطه ها راستگو بوده اند و الا نمی توان اعتماد کرد زیرا انسانهای دروغگو در همه ی زمانها بوده اند. از کجا معلوم شخصی دروغگو در طول این دویست سال سخنانی را درست نکرده یا برای شخص دیگر نبوده و به دروغ زرتشت نسبت نداده؟ این قضیه قضیه ای عقلی است نه اسلامی. در این زمان نیز در مورد خبرهای مهم اینطور برخورد می کنیم. فرض کنیم املاکی فراوان از سرمایه داری در عصر فتحعلی شاه هنوز باقی و قابل شناسایی است. حال بعد از دویست سال یک یا چند نفر خبر بدهند که آن سرمایه دار املاکش را وقف فلان بیمارستان یا فلان مسجد کرده و وارثان او بیجا آن اموال را تصرف کرده و فروخته اند. آیا انسانهای عاقل چنین ادعاهایی را قبول می کنند و املاک را از دست دارندگان آن خارج می کنند؟ آیا نمی پرسند این سخن را از کجا شنیده اند؟ آیا بررسی نمی کنند آن افراد قبلی از چه کسانی شنیده اند و آیا آنها راستگو بوده اند یا نه؟ اگر چنین مطلبی در کتابی باشد که می دانیم راست و دروغ در هم شده، عاقلان قبول می کنند؟
قضیه ی گاتها به همین صورت است. عجیب است آقای فرید شولیزاده برای اعتبار گاتها به متونی استناد می کند که اعتبار خود آنها زیر سؤال است. ایشان در نوشته ای در همین تارنمای «از این اوستا» به بی اعتباری وندیداد تصریح کرد و حال برای اعتبار گاتها به وندیداد استناد می کند!!

ب) استناد به سخنان محققان دهه های اخیر در استدلالها زیاد دیده می شود. زمانی می توانیم به سخنان پژوهشگران اعتماد کنیم که دلیل ادعاهای خود را برای ما بگویند و باید بررسی کنیم ادعاهای اینها بر چه اساسی است؟ سخنان اینها وحی نیست تا بدون چون و چرا بپذیریم. بسیاری از ادعاها و نقلهای تاریخی اینها براساس حدسها و گمانهای خودشان است و اساس محکم ندارد.
از این گذشته اگر بخواهیم به حرف این و آن اعتماد کنیم چرا سخنان محققانی را که خلاف میل ما چیزی می گویند نمی پذیریم؟ چرا سخنان آنها که از اساس زرتشت را شخصیتی خیالی می دانند قبول نکنیم؟ پس هر محققی هرچه گفت نباید بپذیریم بلکه باید دلیل او را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.

ج) آقای یاغش کاظمی می گوید: گاهان بنابر اجماع ِ محققین، مربوط به حدود 1000 سال قبل از میلاد است و اگر این داستان ِ راویان ِ عهد ِ اسلامی را بپذیریم که متن ِ اَوستا را پیش از حمله ی اسکندر بر روی 12 هزار پوست ِ گاو نوشته بوده اند و اسکندر بسوزاندیش! پس حداقل چهار قرنی میان ِ زمان ِ تدوین ِ نهایی ِ اصل ِ متن ِ "اَوستای ِ کهن" تا زمان ِ کتابت ِ آن سپری شده بود، که در طول ِ این زمان اَوستا به طریق ِ شفاهی انتقال می یافته است.
سپس آقای کاظمی این ایراد را مطرح می کند که چگونه می توان به نقل شفاهی در چهار قرن اعتماد کرد؟
من به این ایراد کاظمی عزیز می افزایم که آقای شولیزاده در تارنمایش امسال را سال 3747 زرتشتی خوانده یعنی بر این باور است که زرتشت حدود 1700 سال قبل از میلاد می زیسته. بنابراین از نظر آقای شولیزاده گاتها حداقل یازده قرن (نه چهار قرن) به صورت شفاهی نقل شده یا اینکه وضعیت آن معلوم نیست و همین نامعلومی در بی اعتباری بس است.
فرض کنیم اوستایی را که اسکندر از بین برد معتبر و درست مطابق با همان بوده که زرتشت گفته. از کجا می گویید گاتهایی که اکنون در اختیار ما است مطابق با همان نسخه ای است که اسکندر از بین برد؟

رابعه دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:38 ق.ظ

خیلی تخصصیه
من نمی تونم؟!!!!!!!!!!!!!!
نظری بدم

mmj شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:06 ب.ظ http://gabrielmmj.blogfa.com

من از چند سال پیش با جناب شولیزده اشنا بودم ایشان معمولا در نوشتن مقالاتشان بندهای مورد نظر را هم گاه نصفه نقل میکردند مثلا در مقالاتی که پیرامون بهداشت وندیدادی!! نوشته بودند
درباره این نوشته ، دکتر محمودرضا افتخارزاده نیز در کتابش بنام"ایران: ایین و فرهنگ" برخی قسمتهای گاتها را ساخته ی دوران تبیین ایین مزدیسنی شمرده اند با دلایلی که ذکر کرد اند نمیدانم ایا شما کتاب ایشان را خوانده اید؟!

سلام. خیر، متأسفانه این کتاب را نخوانده ام.

offer سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1397 ساعت 05:48 ب.ظ http://offer13.blog.ir

با سلام آقای کاظمی ؛ یسنه هات 57 بند 8 چه میگوید ؟ در متن فوق ندیدم بدان پرداخته باشید . در این بند از یسنه صراحتاً گفته میشود که « نخستین کسی که پنج «گاهان» سپیتمان زرتشت اشون را بسرود ... [ ترجمه دکتر دوستخواه ].

البته تاریخ سرایش یسنه چندین قرن (بلکم بیش از هزار سال) پس از سرایش گاتها بوده است و میتواند هماننده افسانه به آتش کشیده شدن اوستا توسط اسکندر که جعلی است اما زرتشتیان بدان باور داشتند ( دکتر ژان کلنز و کارل هوفمان صراحتا وجود اوستای هخامنشی را رد میکنند ) این نیز جزء افسانه ها و باورهای سرایندگان یسنه بوده باشد .

offer سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1397 ساعت 07:35 ب.ظ http://offer13.blog.ir

با سلام آقای کاظمی ؛ خودم جواب خودم را به لطف خدا و بعد مدد صاحب الزمان (عج) در کتابم که دارم مینویسم دادم :

متن کامل بند هشتم هات 57 یسنه که برای انتساب گاتها به زرتشت بدان اشاره میکنند این است :

نخستین کسی که پنج «گاهان» { گاتهای الآن ، دارای پنج بخش است : اهونودگاه ، اشتودگاه ، سپنتمدگاه ، وهوخشثرگاه ، وهیشتوایشت گاه } سپیتمان زرتشت اشون را بسرود، از «پتمان» و بند و گزارش و پاسخ، ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین امشاسپندان را.
« اهه ریه ... »
( منبع : اوستا ؛ جمع نامعلومی از نویسندگان ؛ دفتر دوم (یسنه) ترجمه دکتر دوستخواه )

بسیار مضحک و پوچ است که کسی بخواهد از این بند استفاده کرده و گاتها را به زرتشت منتسب کند و یا بگوید که در باور زرتشتیان آن زمان نیز تنها گاتهای الآن منتسب به زرتشت بوده است :
1 : این بند در گاتها نیست ، در یسنه هفت هات نیست ، در یشت ها هم نیست و این یعنی چندین قرن و بلکم بالای هزار سال پس از سرایش گاتها سروده شده است و این اوج بی اعتباری این بند را درباره انتساب گاتها به زرتشت میرساند .
2 : در این بند می بینیم که واژه امشاسپندان نیز آمده است ، پس هر کسی که میخواهد به این بند استناد کند باید وجود امشاسپندان در آیین زرتشت را کاملاً قبول کند . چطور ممکن است در یک بند قسمت اولش را کسی سند محکم تاریخی بداند و قسمت دومش را بدعت و تحریف دین ؟ [ چرا که نو زرتشتیان وجود امشاسپندان در آیین زرتشت را قبول ندارند و آنرا حاصل بدعت میدانند که در گفته های دستور دهالا مشهود است و بدان خواهیم پرداخت ] .
3 : اوستا عقیده زرتشتیان است و نه سند تاریخی ، چنانچه کم نیست افسانه و خرافات در این کتاب، این بند نیز بیان عقیده زرتشتیان بوده است و نه چیز دیگری . چنانچه عقیده زرتشتیان آنهم چندین قرن پس از سرایش گاتها هیچ گونه سندیت تاریخی ندارد .
4 : چرا نباید در خود گاتها و یا یسنه هفت هات بندی نباشد که بگوید پنج «گاهان» را سپیتمان زرتشت اشون بسرود ؟ چرا باید در سروده هایی باشد که چندین قرن با گاتها فاصله دارند ؟ این نیز اوج بی اعتباری این بند را میرساند .
5 : این عقیده زرتشتیان با دلایل علمی کاملاً قابل رد است و در جای خود آنرا بیان خواهیم کرد که گاتها ابداً نمیتواند سروده یک نفر باشد .
6 : اگر به وندیداد و کتاب شایست ناشایست نگاهی بیندازیم می بینیم که گاتها را نه این هفده هات، بلکه یسنه هفت هات و هاتهای دیگری را هم جزء آن میدانسته اند . برای اطلاعات بیشتر در این باره به این لینک میتوانید رجوع کنید :
www.asha.blogsky.com/1388/11/24/post-100
بنابراین گاتها با استناد به کل اوستا ابداً این پنج بخش الآن نمیتواند باشد .
7 : در این بند تنها گفته است که پنج گاهان سوره زرتشت است و مشخص نکرده است که دقیقاً منظورش از این پنج گاهان چیست ، آیا همین هفده هات الآن است ؟ آیا یسنه هفت هات هم جزء آن است ؟ و یا منظورش کلاً بخش دیگری در اوستا است ؟ و یا بخش دیگری در اوستا را هم بعلاوه این گاتهای الآن ، جزء پنج گاهان میدانسته اند ؟ آنچنان که دیدیم منظور وندیداد و شایست ناشایست از گاتها این هفده هات نبوده و قسمتهای دیگری را نیز جزء گاتها میدانستند ، پس از کجا معلوم که سرایندگان یسنه منظورشان از این پنج گاهان کدام قسمتها بوده است وقتی خود ، هیچ اشاره ای نمیکنند ؛ بعبارتی این بند تنها اینرا به ما می فهماند که در نظر سرایندگان یسنه ، متونی که دارای پنج بخش بوده است و آنرا پنج گاهان میخوانده اند ، منتسب به زرتشت است ، حال اینکه این پنج گاهان چه سروده هایی بوده اند معلوم نیست .
8 : سرایندگان یسنه ، خود جواب ما را میدهند که کدام سروده ها را منتسب به زرتشت میدانستند :
کل یسنه . بله ، نه تنها گاتهای الآن و یسنه هفت هات ، بلکه یشتها و یسنه هم طوری سروده شده اند که از زرتشت و اهورامزدا اند و در این بند نیز تنها گفته است پنج گاهان سروده زرتشت و هیچ گاه کاری که خود کردند ( سرودن بقیه قسمتهای یسنه و انتساب آن به زرتشت ) را نفی نکردند ، چنانچه در همین یسنه میخوانیم :
به هاونگاه که زرتشت [ پیرامون ] آتش را پاک می کرد و می آراست و «گاهان» می سرود، «هوم» نزد وی آمد و خود را بدو بنمود.
زرتشت از او پرسید:
کیستی ای مرد که با جان تابناک و جاودانه خویش، به دیدگان من نیکوترین پیکری می نمایی که در جهان استومند دیده ام؟
( منبع : اوستا ؛ جمع نامعلومی از نویسندگان ؛ هات نهم ؛ دفتر دوم (یسنه) )
در متن فوق علاوه بر اینکه گفته است زرتشت گاهان میخوانده است اما این بند را هم از زبان زرتشت نقل کرده است عین بسیاری از بندهای دیگر در تمام قسمتهای اوستا ، بنابراین سرایندگان این هات 57 ، نه تنها گاهان ، بلکه کل آنچه را که خود سروده بودند و یسنه هفت هات و ... را به زرتشت منتسب میکردند ، بنابراین این گفته این بند ( بند 8 هات 57 ) تنها میگوید یکسری سروده ای که در آن زمان به نام گاهان بوده و پنج بخش بوده است ( و معلوم نکرده اند که چه مقدار بوده و کدام قسمتهای اوستای الآن را شامل میشده است بلکه تنها گفته اند پنج گاهان ، که این کاملاً مبهم است ) ، علاوه بر تمام قسمتهای دیگر اوستا که در آن زمان بوده و آنرا به زرتشت منتسب میکرده اند ، آن سروده ها که بنام پنج گاهان در آن زمان خوانده میشده اند ( هماننده یشت ها و ... هم که نام خود را داشته اند ) نیز از زرتشت است . اینرا سرایندگان یسنه در اوستا بیان کرده اند .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد