وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

خاطرات معمار یزدی


دو ماه بود که کتاب «روایت بنّایی تا استادکاری: خاطرات استاد معمار، محمد پیشوایزدی» را از کتابخانه‌ی دانشگاه گرفته بودم تا مطالعه کنم؛ و بالاخره در این چند روزْ خواندن-اش را به اتمام رساندم. این کتاب و کتابِ «خاطرات استاد حسین لُرزاده» ، معرفی‌شده‌ی یکی از استادانم (جناب آقای دکتر نیما ولی‌بیگ) بود در باب "تاریخ شفاهی معماری" یا روایتِ معماران تجربی (غیر آکادمیک) از کارِ معماری در دوران مُدرنیزاسیون ایران. کتابِ متوسطی است (هم به لحاظ محتوا و هم شیواییِ نگارش) که خانم الهام اندرودی، آن را تدوین و ویراستاری نموده‌اند و توسط مؤسسه علم معمار در سال 1390 منتشر شده است.  

تلاش و همّتِ خانم اندرودی برای جمع‌آوری و انتشار یادداشت‌ها و خاطرات یک بنّای قدیمی، ستودنی‌ست. البته اسم معمار پیشوایزدی را پیش از این نشنیده بودم و اثر فاخری هم از او سراغ نداشتم، ولی امیدوارم که کُتب اینچنینی افزون‌ شود و بر غنای تاریخ شفاهی معماری ایرانی بیَفزاید.   



غلط‌های املایی متعدد در کتاب

در بدو امر هنگام خواندنِ کتاب، غلط‌های املایی متعددی به چشم می‌آید که در ذوق می‌زند: یا کلمه را غلط نوشته‌اند، یا املای رایج-اش را رعایت نکرده‌‌اند! معمار یزدی، به گفته‌ی خود، "تا کلاس ششم" بیشتر درس نخوانده‌؛ ولی ویراستار محترم که استادیار دانشگاه تهران هستند چرا غفلت کرده‌اند؟!

چند نمونه:

ص 33 ، خط آخر: روی درب حیاتش [که باید اصلاح شود به حیاط]

ص 46، (روی کروکی نقشه‌ی شهر) : خطم درگیری‌ها [اصلاح شود به ختم]

ص 51، پاراگرافِ ماقبل آخر: یک دفترچه با نام شناسنامه و یا سجلد احوال [اصلاح شود به سجل]

ص 87، پاراگراف سوّم: بولدوزر و گریدل [اصلاح شود به گریدر]

ص 103، پاراگراف چهارم: مرکز و یا پاطوقشان [املای رایج: پاتوق]

ص 146، پاراگراف اوّل: از پروردگار عالم شکرگذاری کنم [اصلاح شود به شکرگزاری]

ص 168، پاراگراف دوّم: یک فرقان به مرد جوان داد؛ و ص 178، خط اوّل: با بیل و کلنگ و فرقان [هر دو جا اصلاح شود به فرغون]

ص 177، خط اوّل: جوانی به نام حسین اعلم‌الهدا [نام یک شهیدِ معروف را اشتباه نوشته‌اند! اصلاح شود به علم‌الهدی]

ص 181، خط اوّل: با استان مازندران تصفیه کرده [املای رایج: تسویه]

ص 180، (توضیح زیر عکس) : طویزه آجری [املای رایج: تَویزه]

و ... .


بخش‌های جالب کتاب

یکی از جالب‌ترین بخش‌های کتاب، شرح پیمانکاریِ ساختِ 136 واحد ویلایی دو طبقه از پروژه‌ی دریاکنار بابلسر (+) در سال 1352 شمسی است. کل پروژه را "شرکت آتی‌ساز" (+) با مصالح کُنترات کرده بود؛ و فاز-به-فاز بدون مصالح، به پیمانکارانِ جزء صاحب سرمایه واگذار می‌کرد. نویسنده (محمد پیشوایزدی) توانسته بود شجاعانه بدون سرمایه و فقط با اعتمادی که به او در کارگاه داشتند، کار را بگیرد و ظرفِ 2ماه، سفت‌کاریِ 60دستگاه را تا زیرِ سقف به اتمام برساند ـ بی‌آنکه تا پایانِ این مرحله، به اکیپِ 150 نفره-اش پولی پرداخت شود! [کل 136 واحد را هم با نازک‌کاری، 6ماهه تحویل داده بود!] (ص 124-141)


دو بخش جالب دیگر

1- نویسنده که از خانواده‌ای روحانی بود، دوران کودکی و نوجوانی-اش را در شهر قُم سپری کرده بود. به گفته‌ی او، تا قبل از روی کار آمدن رضاشاه، هیچ "مدرسه"ای در قُم برای بچه‌ها وجود نداشت و فقط چند مکتب‌خانه در شهر بود که کتب درسی‌شان، داستان‌های یوسف و زلیخا و عاق والدین بود! 

بعداً زمانی که نویسنده 6-7ساله بود [سال 15-1314 شمسی]، 150 مدرسه‌ی دولتی و شخصی به دستور حکومت در شهر تأسیس شد. خاطره‌ی نویسنده از آدابِ مدارسِ آن دوره، برایم جالب است:

«در کلاس، اسم‌ها را در یک دفتر بزرگ می‌نوشتند. رسم بر این بود که تا 10روز اسم هر کسی  را به ردیف حروف الفبا می‌نوشتند؛ امّا از 10روزِ دوّم که شاگردان نمرات درسی می‌گرفتند، از روی معلومات و نمره‌ی هر شاگردی، اسم‌ها مرتب شده و در ردیف اوّل دفتر، شاگرد اوّل و مبصر کلاس نوشته می‌شد. هر کسی که در کلاس ضعیف‌تر بود، اسم او پایین‌ترِ دفتر آورده می‌شد. این بود که همه‌ی شاگردان با هم رقابت داشتند و برای شاگرد اوّلی تلاش زیادی می‌کردند» (ص 15).

2- نویسنده، شش‌ماه در پروژه‌ی ساخت مهمان‌سرای بابلسر [با زیربنای 2هزار مترمربع ـ سال 1351] در خدمت یک مهندس 94ساله‌ی آلمانی به نام بوهمه بود. مهندس بوهمه، از طراحان نقشه‌ی جنگ آلمان و روسیه بود؛ و پس از اتمام جنگ، از طرف متفقین به ایران تبعید شده بود و تا آخر عمرش حق بازگشت به آلمان را نداشت! تعهدِ این مهندس به کارش برای ساختِ یک بنای باکیفیت، مایه‌ی شگفتی‌ست. ظاهراً در قراردادی که بوهمه با استاندار مازندران (آقای شیبانی) داشت، تمام اجناس (مصالح) از نوع بی‌کیفیت ایرانی بود، ولی ایشان (بدون دستور و صورتجلسه‌ی کتبی) بهترین مصالح را برای پروژه خریده بود و زمانی که از سوی مهندسین ناظر ایرانی تذکر گرفته بود که آخرِ کار باید از جیب خودش هزینه‌ی اجناس گران‌قیمت را بپردازد، حرف و فکر-اش چنین بود:

«من مهندس هزاران اختراعات در آلمان بوده‌ام و در جنگ جهانی دوّم تمام نقشه‌ی جنگ با روسیه را کشیده‌ام. حالا یک ساختمان مهمان‌سرا که همه بدان رفت و آمد می‌کنند، امّا از نظر مصالح درجه‌ی چهار است را نمی‌توانم بسازم. بعداً در این‌جا برای استاندار مهمان خارجی خواهد آمد، آن‌وقت شما رویتان می‌شود به آنها بگویید که این بنا توسط یک مهندس آلمانی ساخته شده است؟ من نام مملکتم را خراب نمی‌کنم!» (ص 108)



نظرات 4 + ارسال نظر
قیمت سنگ مصنوعی پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 11:25 ق.ظ http://www.nanosil.co

سلام.وب خیلی خوبی دارید.موفق باشید دوست عزیز

offer دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 10:28 ب.ظ http://offer13.blog.ir

با سلام استاد کاظمی ؛ خبری از این مهندس بوهمه در اینترنت نیست ، البته گویا تلفظش در فارسی « بومه » است ، نامهای مشابهی با نام خانوادگی « Böhme » است اما فردی که نام خانوادگی اش بوهمه یا بومه باشد و مهندس باشد و طراح جنگ روسیه با آلمان و بعد هم به ایران آمده باشد ، نتوانستم ردی از این فرد ببینم .

سلام. ممنون برای نکته‌سنجی. الله اعلم. من فقط نقل قول کردم. معمار یزدی، اطلاعات دیگری هم درباره‌اش داده است که شاید کمک به یافتن-اش کند:
«آقای مهندس بوهمه با شراکت خانم-اش در تهران یک هتل ژرمن در کوچه‌ی کلوپ انگلیسی‌ها داشت و تمام اشراف ایرانی و خارجی در هتل او غذا می‌خوردند».

offer پنج‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 12:07 ب.ظ http://offer13.blog.ir

با سلام استاد کاظمی ؛ چون در متن کتاب گفته شده بود طراح جنگ و ... خواستم بدانم این طراح جنگ چگونه طراحی میکرده است و کارش چگونه بوده ، بنظر شخص مهمی می آمد ؛ اما دو چیز کار را خیلی سخت کرد :
نخست آنکه نامش را کتاب نگفته است در حالیکه نام خانوادگی بوهمه یا بومه ، نام بسیاری از افراد چه الآن و چه قبلاً است .
دوم آنکه ما در زمان جنگ جهانی دوم هم بوهمه داشته ایم :
بوهمه معمار :
https://en.wikipedia.org/wiki/Dominikus_B%C3%B6hm
بوهمه شیمی دان در زمان جنگ جهانی دوم :
https://en.wikipedia.org/wiki/Horst_B%C3%B6hme_(chemist)
بوهمه ژنرال در ارتش آلمان و در جنگ جهانی دوم :
https://en.wikipedia.org/wiki/Franz_B%C3%B6hme
بوهمه ای دیگر در ارتش آلمان و در جنگ جهانی دوم :
https://en.wikipedia.org/wiki/Horst_B%C3%B6hme_(SS_officer)
در گوگل بوک هم در بین بوهمه های تاریخ ، بیشتر از jakob bohme که عارف و خداشناس بوده است دیده میشود و بوهمه های دیگر عمدتاً الآن هم زنده اند .
بنابراین میتواند بوهمه های دیگری هم در ارتش آلمان باشند بعلاوه اینکه بوهمه نام منطقه ای هم است . اما اینکه طراح جنگ آلمان و ... باشد و نقش مهم و کلیدی را در جنگ داشته است بعید است وگرنه باید ردی از وی در اینترنت می بود . حتی شاعر هم در زمان جنگ جهانی دوم با نام خانوادگی بوهمه داشته ایم :
https://en.wikipedia.org/wiki/Herbert_B%C3%B6hme
فکر کنم کمتر نامی است که شاعر - شیمی دان - ژنرال - فیزیکدان و معمار و عارف و ... با آن باشد آنهم در طول سه قرن. نام خانوادگی عجیبی است .

سلام. من هم جستجویی کردم و دانستم که "هتل ژرمن" که صحبتش بود توسط مهندس بوهمه و خانمش در خیابان فردوسی دایر شده بود، در سال 1353 در مالکیت یک ایرانی بوده است. عکسی از آن سال یافتم که خانم "آنالی اکبری" در نشانی زیر، پُست کرده و مدعی شده که صاحب هتل، پدربزرگِ مادری‌اش بوده:
https://www.instagram.com/p/BKQ_IJzBnG2

offer سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1397 ساعت 04:41 ب.ظ http://offer13.blog.ir

با سلام استاد کاظمی ، اگر میشد نام کوچکش را پیدا کرد خیلی خوب میشد . تحقیقی درباره نام خانوادگی عجیب و گسترده بوهمه :
http://offer13.blog.ir/post/198
این نام آنقدر گسترده است که بدون اسم کوچک نمیتوان درباره این بوهمه مهندس مد نظر ما اطلاعاتی بدست آورد .

سلام. متأسفانه به نام کوچک-اش در کتاب، اشاره نکرده!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد