ملاقاتِ هرکول با زرتشت
آقایِ "حسین وحیدی" در مقدمه ی کتابِ «سرود هات 30 گاتها، دو نیروی همستار در فرزان زرتشت»، ضمن انتقاد از آنانی که «بخش کردنِ نیروهایِ گیتی به نیک و بد» را به "زرتشت" نسبت می دهند، این گونه سخنان را همردیفِ " کژ داوری" و "کژ اندیشی" و "کژ گویی" قرار می دهد. (1) او سپس ترجمه ای از بندهایِ 3 تا 5 هاتِ 30 ارائه می دهد که در ذیل، عیناً آورده می شود:
نگارنده، پیشتر در اینجا درباره ی مجموعه ی تلویزیونی ِ «هرکول: سفرهای ِ افسانه ای» سخن گفته بود. در یکی از قسمتهای این سریال ِ پر طرفدار (2) ، با عنوانِ «بگذار روشنایی حاکم شود» Let There Be Light افسانه گویانِ غربی ترتیبِ ملاقاتِ "هرکول" ، قهرمانِ اساطیریِ خود، با "زرتشت" ، پیامبر ایرانِ باستان، را داده اند!
چهره ای که از "زرتشت" در این سریال ارائه شده نه چهره ی دینی و پسندیده ی اوست؛ "زرتشت" اینجا یک جنگجوی ِ قربانی است که هزار سال ِ پیش، از اولین گروندگان به تباهیِ "دهاک" (ضحاک) بوده و چون بعداً تمرّد کرده، "دهاک" اعضایِ خانواده اش را جان ستانده و او را محکوم به زندگی ِ ابدی در تنهایی کرده!
"زرتشت" از برخاستن و تازش ِ "دهاک" به "آفرینش"، و ضرورتِ نجاتِ جهان با "هرکول" سخن می گوید و به او می آموزد که چگونه وقتی موازنه ی قوا در جهان به سودِ نیروی ِ "ویرانی" و "تباهی" برگشته، "نیکی" و "آفرینش" را از گزند بازدارد!
"جورج هِنار" در نقش ِ "زرتشت" در "بگذار روشنایی حاکم شود"؛ تصویری متفاوت از "زرتشت" مأخذ عکس: بخشهایی از فیلم ِ مذکور را از اینجا دریافت کنید.
shareTV
تکمله:
در فیلم ِ «بر بالهایِ آتش»On Wings of Fire -که توسطِ پارسیان هندی از زندگی ِ "زرتشت" و تاریخ ِ زرتشتیگری ساخته شده است، چنین روایت شده که "زرتشت" به هنگام ِ ابلاغ ِ پیام و رسالت اش به "ویشتاسپ" شاه، توسط ِ روحانیون ِ درباری مورد پرسش قرار می گیرد که:
«مگر تو نمی گویی تنها یک خالق به نام ِ "اهورامزدا" وجود دارد، پس تکلیف ِ این دو "مینو"ی نیک و بد که می گویی چیست؟ آیا دو خالق وجود دارد یا "اهورامزدا" که خداوندِ خِرَد و دانایی اش می نامی، با بی خردی "مینو"یِ بدکردار را هم آفریده که مزاحم ِ آفرینش ِ نیکِ او باشد؟»
"زرتشت"، مشعل و ساغری درخواست می کند، و چنین پاسخ می گوید:
«جهان همه نور ِ "اهورامزدا" ست به مانندِ شعله و فروغ ِ این آتش؛ ساغر به مانندِ آفرینش ِ مادی است؛ سایه و تیرگی که در پشتِ ساغر افتاده به مانندِ "اهریمن" و "مینو"ی تاریکی است. به این مثال، تنها یک خالق وجود دارد و "اهریمن" و تاریکی هم زاده ی اوست هرچند که درست در ضدیت و تقابل با اوست؛ آن همه نور و روشنایی ست، و این دیگری همه تیرگی و سیاهی.
انسان می تواند با نیروی ِ خِرَد ِ خود به تعالی برسد و به منبع ِ نور نزدیک شود-ساغر را با دست بلند کرده و به سوی مشعل نزدیک می کند-، و اینگونه سایه اندک و اندک تر می گردد تا به کل محو می شود و "انسان" و "نور" در کنار هم قرار می گیرند».
امروز که این نامه را نوشتم، کیلومترها دورتر در خاک ِ مصر،
مردمان در تکاپوی ِ پایان دادن به خودکامگی ِ 30 ساله ی خداوندگاری دروغین اند.
چنین باشد!
-چرا آتش افروختی؟
آنجا سکوت بود و تاریکی! باید نوری می بود و صدایی!
-آتش افروختن اینجا گناهی است نابخشودنی! تو را پادافرهی شایسته باید! حکم چنین باشد: «به صخره ای زنجیر شوی و هر بامداد عقابی قلب ات از جا به در آوَرَد! زخم، روزی نگذشته بر هم آید و دگر روز از نو با دلیری ِ عقاب گسیخته شود! زین پس تو را قلبی نمانَد که واسطه ی اشتباه شود و این برای ِ تو عین ِ صلاح و درستی باشد!»
"پرومته در زنجیر"اثر "کریستین شاسل" (1824-1879)
مأخذ: