وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

ممنوعیت کار شیعیان در ایران

خواجه نظام‌الملک طوسی، وزیر نیرومند دو تن از شاهان دوره ی سلجوقی در ایران بود. برایم جالب بود که در فصلی از کتاب مشهورش، به حکومتیان توصیه و سفارش دارد که از دادن شغل به غیر سنی-مذهبان و مخصوصاً شیعیان پرهیز کنند:

« دبیران خراسانی، حنفی مذهب یا شافعی مذهبِ پاکیزه باشند، نه دبیران و غلامان بدمذهبِ عراق به خویشتن راه دادندی. و ترکان نه هرگز روا داشتندی و یا رخصت دادندی که ایشان را شغل فرمایند؛ گفتندی "ایشان هم-مذهب دیلمان-اند و هواخواه ایشان. چون پای سخت کنند، کار بر ترکان به زیان آرند و مسلمانان را رنجها رسانند. دشمن، همان به که در میان ما نباشد". لاجرم، بی-آفت میزیستند. و اکنون کار به جایگاهی رسیده است که درگاه و دیوان از ایشان بسیار شده است؛ و در دنبال هر ترکی، دویست از ایشان میدوند [...] و ترکان از فساد ایشان آنگاه آگه شوند و سخن بنده به یادشان آید که دیوان از دبیران و متصرفان خراسانی خالی شود. و اگر کسی در آن روزگار (ایام شاهان پیشین) به خدمت ترکی آمدی به کدخدایی یا به فراشی یا به رکابداری، از او پرسیدندی که تو از کدام شهری و از کدام ولایتی و چه مذهب داری؛ اگر گفتی "حنفی یا شافعی-ام و از خراسان و ماوراءالنهر و یا از شهری که سنی باشند" او را قبول کردی و اگر گفتی "شاعی-ام (شیعی-ام) و از قم و کاشان و آبه (آوه) و ری-ام" او را نپذیرفتی؛ گفتی "برو که ما مار کشیم، نه مار پروریم". » 

(خواجه نظام الملک، سیاستنامه، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1347، ص 215-216)

آدمهای موازی

دیری است که به بهانه ی رسیدن به مطلوب معنوی، بهای سنگینی را برای رسیدن به مطلوب مادی خود هزینه میکنیم. آدمیان، از "وصل" فاصله میگیرند و دارند با یکدیگر "موازی" میشوند. خدمات قابل خریداری، بر شتاب این روند می افزاید. اینک تصور روزی که آدمیان دیگر نیازی به دیدن چشمهای یکدیگر را نداشته باشند آسانتر شده است. به گمانم روزی خواهد آمد که نیهیلیسم هم پیروان خود را از دست خواهد داد. نیهیلیسم، حاصل شکست انسان در "عشق" است. آیا آدمیانِ موازی هم توان عاشق شدن را دارند؟ آیا آدمیانِ موازی نیازی به انتقال خاطره های خود خواهند داشت؟ کوچه ی شعر ِ "مشیری" در حال فرو ریختن است. شاه پریان، گریخته است؛ چشمه ها خشکیده اند؛ اجاق ها خاموشند و کرسی ها سوخته اند. لهجه ها در حال انقراض-اند؛ و روستاها در پشت آوار خودشان پنهان شده اند ... 

(پرویز رجبی، مارمولک ها هم غصه می خورند، تهران: اختران، 1387، ص 81)