وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...
وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

وبلاگ شخصی یاغش کاظمی

یا دلنوشته‌ای و حدیث نفسی؛ یا پژوهشی از برای تبادل آرا و آموختن بیشترم. ادعایی نیست ...

خوشا جز او ندیدن ...


خوشا جز او ندیدن مولوی‌وار

نه ره، نه رهروی، نه راهبر هیچ

بشر دل دارد و از دل همه چیز 

غیاب دل کند ذات بشر هیچ

ضریبی دان جهان از عشق در عشق 

وگرنه مضربی از هیچ در هیچ

همه عشق و همه عشق و همه عشق

دگر هیچ و دگر هیچ و دگر هیچ

(اسماعیل خویی)




محمود یاسین و صدای-اش


در مهرماهِ سالی که گذشت و رو به پایان است، محمود یاسین بازیگر مشهور مصری درگذشت [برخط نیوز]. یادِ او برای ما ایرانیان بخصوص برای بازی در نقش سیف‌الدوله در سریال راه قدس (پخش از تلویزیون در دهه‌ی 1360) گرامی است.


ولی در کنار هنر بازیگری، او صدای ماندگاری هم داشت. صدایی که شاید بسیاری از ما وقتی آن را روی نوایِ موسیقیِ موریس ژار در فیلم الرسالة (محمّد رسول الله) (1976) هنگام خواندنِ پنج آیه‌ی نخست سوره‌ی عَلَق (در سکانس نازل‌شدن آیاتِ قرآن بر قلبِ پیامبر در غار حِراء) شنیدیم، بی‌اختیار اشک ریختیم و ترسی مقدّس و باشکوه را تجربه کردیم؛ گویی که خود در آن غار بودیم و شاهد بر لحظه‌ی شگفتِ گفتگوی خالق با مخلوق‌اش.

امّا فصاحتِ خوانشِ او در آن فیلم، در نسخه‌ی پخش‌شده در تلویزیونِ ایران، بیشتر هم شده بود. علّت‌اش را می‌توانید در ویدئویی که در ادامه می‌گذارم دریابید.

ــ بخش اوّل: خوانش در نسخه‌ی دوبله‌ی پخش‌شده در ایران ــ بخش دوّم: خوانش، آنچنان که در نسخه‌ی عربیِ فیلم بوده است ــ بخش سوّم: محمود یاسین در هنگام دکلمه‌ی بخشی از شعر «رودِ غم‌ها» از شاعر مشهورِ سوری نزار قبانی (+) 

عیناکِ .. کنهریْ أحزانِ

نهریْ موسیقى حَمَلانی لوراء .. وراء الأزمانِ

نهری موسیقى قد ضاعا سیَّدتی .. ثم أضاعانی

عیناک .. وتبغی .. وکحولی

والقدَحُ العاشرُ أعمانی

سُفُنی فی المرفأ باکیةٌ .. تتمزّقُ فوقَ الخُلـْجانِ

وأنا فی المقعد محترقٌ .. نیرانی تاکلُ نیرانی

ترجمه‌ی فارسی از حسین جنت‌مکان (+)


چشمانت چون رود غم‌هاست

دو رود آهنگین که مرا با خود می‌برند

به فراسوی زمان‌ها

دو رود آهنگین و گم‌گشته، بانوی من!

که مرا نیز گم کرده‌اند!

چشمانت

توتون و شراب من!

و آن جام دَهُم که مرا کور می‌کند

کشتی‌هایم در بندرها گریانند

و بر خلیج‌ها در هم می‌شکنند

و من بر این صندلی می‌سوزم

در آتشی که آتشم را می‌بلعد