پیشترها عکسی سیاهوـسفید از میدان فرودگاه رامسر دیده بودم که مجسمهی دختری جوان را در جامهی محلی در کلبهای چوبین [در دلِ یک تنهی بزرگ درخت] نشان میداد. این مجسمه را در سالهای پس از انقلاب، از این میدان برچیدند و تندیس یک سیمرغ را که هیچ مناسبتی با روحیات و فرهنگ مردم این شهر ندارد به جایش نشاندند!
چندی پیش در آلبوم قدیمی یکی از اقوام، تصادفاً عکسی از آن مجسمه یافتم. تاریخ-اش مربوط میشود به اواخر شهریور 1357 شمسی. چهرهی زن و مردی که با کودکشان در پای مجسمه هستند را شطرنجی کردهام؛ از خویشانم هستند، ولی بیم داشتم که انتشار عکسشان در فضای مجازی معذبشان کند.
این تصویر را بعنوان یک سند منتشر میکنم. اوّلبار که آنرا دیدم، محو آرامش-اش شدم: آرامشی که شاید از پیکرهی آن دخترِ گیلک در لباس قاسمآبادی-اش بر ضمیر بازدیدکنندگان دیار رامسـر مینشست! راستی سرانجام آن مجسمه چه شد؟ هنوز جایی هست، یا به تیشهی جهل از بین رفته؟
پینوشت:
امروز ــ 11 مرداد 98 ــ یکی از دوستان، عکس زیر را از صفحهی اینستاگرامی "شهسـوار ما" (+) برایم فرستاد. در توضیحات ذیل عکس، نوشته شده است: رامسر، خانوادههای عابدینپور و فروغی، نماد و مجسمهی دختر گیلک، 1357.
من آدم فوتبالییی نیستم. ولی بعضی خاطرات خوش با فوتبال دارم که مرورشان شادی به قلبم میآورد. یکی از آنها، پانزدهمین دورهی جام جهانی فوتبال در آمریکاـست که برمیگردد به تابستانِ سال 1994 میلادی ـ تیرماه 1373 شمسی.
یکی از نوستالژیهای من و بسیاری از همنسلان-ام از آغازینسالهای دههی 70، همین جام جهانی است. خاطرمان نمیرود رویدادهایش که نقل محافلِ آن دوران بود: مثبت اعلامشدنِ تستِ دوپینگِ مارادونا و متعاقباً محرومیتاش، شادیهای روماریو و بِبِتو بعد از گل زدن به هلند و انجام رقصِ بچهبغل [بِبِتو در حین بازیها صاحب یک فرزند پسر شده بود]، پنالتی خرابکردنِ روبرتو باجو در بازی فینال و اشکریختنهایش ....
امشب گشتم در آرشیو کاستهای ویدئوی قدیمی-ام، مگر نشانی از آن جام ِ خاطرهانگیز بیابم. و سرانجام چیزکی یافتم: فینال جام جهانی 94 (بین ایتالیا و برزیل) در ضربات پنالتی؛ با همان گزارش 24 سال پیش تلویزیون ایران، با صدای هادی (کیومرث) صالحنیا.
هادی صالحنیا (نفر دوّم از چپ)، گزارشگر بازی فینال جام جهانی 94؛ در کنار بهرام شفیع، عباس بهروان و جهانگیر کوثری
تماشای فیلم در آپارات